شاهی که خاک از نظر پاک درکند
وز نقد جود کیسهٔ آمال پرکند
فرخ شه آنکه هست خداوندگار من
شکرش پس از سپاس خداوند کار من
فرمانده ملوک سلیمان راستین
کش جم در آستان بود و یم در آستین
شاهی که از نوال ز بس مال می دهد
هفتاد ساله توشهٔ آمال می دهد
خلخال مجد یاره دولت سوار ملک
بازوی عدل نیروی دین شهسوار ملک
جاه تو جامه ای که جهانست ذیل او
جود تو خرمنی که وجودست کیل او
قاآنی ار چه سحر حلال آورد همی
کوته کند سخن که ملال آورد همی